همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

سلام زمستون

امروز اولین روزه زمستون 94 !! دیشبم که شبه یلدا بود  و ما خونه خواهر همسری بودیم مامانه همسری هم بود، شام فسنجون و ماهی پلو بود و انصافا خیلی خوشمزه بود، خوب بود و خوش گذشت ، و همینجوری که داشتیم هندونرو میبریدیم خیلیا از دلم گذشت و واسشون دعا کردم ، دیشب خیلی حاله خوبی داشتم چون نی نی ه پسر خالمم به دنیا اومده و با وجوده اینکه هنوز عکسش رو هم ندیدم یه حسه خوبی دارم بهش ولی بی اختیار دیشب که باهاش حرف زدم یاده بچگیامون افتادم و یاده اون زمانی افتادم که  پدرش فوت شده بود همش میگفت کاش یه پسر داشته باشم که بهش قول بدم هیچوقت تنهاش نزارم آخه اون موقع فقط 12 سالش بود!! حالا تو یلدای 94 اون آرزوی کودکیش رو تو بغلش ...
1 دی 1394
1